من نشانی از تو ندارم .....
اما نشانی ام را برای تو مینویسم...
در عصرهای انتظار به حوالی بی کسی قدم بگذار...
خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو ...
کلبه ی غریبی ام را پیدا کن کنار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب آرزوهای رنگی ام.... در کلبه را باز کن ...
به سراغ بغض خیس پنجره برو حریر غمش را کنار بزن
مرا خواهی دید...
با بغضی کویری که غرق عصاره انتظار است پشت دیوار دردهایم نشسته ام....!!
**************
کاش هیچ کس تنها نبود
کاش دیدنت رویا نبود
گفته بودی می مانم
اما رفتی................
و گفتی: هنوز عاشقی
من دعا کردم برای بازگشت دستهای تو
ولی گویا بالی نبود
یک نفر آمد صدایم کرد و رفت
با صدایش آشنایم کردورفت
پشت پرچین شقایق که رسید
ناگهان تنها رهایم کرد و رفت...........